نگارجوننگارجون، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

✿خاطرات نگــــــــاری ✿

تصاویرپسرانه گل دخترم نگارجونی

سلام عسلک مامانی خووووبی  راستش امروز تموم عکساتو چک کردم تموم خاطرات برام تازه شد وازین عکسات خیلی خوشم امد خیلی اینجا تیپت پسرانه بوده مال یکسال قبله هنویکساله نشده بودی قربون اون خنده های نازت بشم من ای دون زبونشو نگاه...چقدناز افتادی اینجا الان که دارم مینویسم کنارمی  احساساتی شدم واین چشمای خوشکلتو یه عالمه بوسیدم تاجیغت دراومد  اینجا چه رمانتیک نیم رخ نشسته .نگاه به دریاچه   ...
19 آبان 1393
2028 11 16 ادامه مطلب

خاطرات یکسال ویازده ماهگی نگارجون

ســـــــــلااام نگارجووووونم دخترنازمامانی.. الان امدم تاخاطرات یکسال ویازده ماهگیتو بنویسم خیلی دوست دارم زود زود برات بنویسم ازشیرین کاریهات از..... ولی مگه میزاری تامیام پای نت شروع میکنی به گریه کردن که گوشی روبده به من یا اینکه بامن بازی کن...خلاصه الانم کنارم اروم خوابی منم ازفرصت استفاده کردم  تا اتفاقاتی که تو این ماه افتاد روبرات بنویسم اول اینکه سلام یادگرفتی تایکی میاد داخل خونه بلندمیگی سلاااااام اعضای بدنتو وقتی ازت میپرسم مثلا موهات کووو...و...همه رونشون میدی عمه.خاله.دایی.عمو.بی بی.مامی همه اونایی که باهات نسبت دارن رومیگی کاری که داری بلند صدام میزنی مامان مامان میگم جانم اونوقت 5دقیقه بازبون خودت توض...
16 آبان 1393

ماه محرم روبه همگی تسلیت عرض میکنم

هیاتـــــــ تمام شد، همه رفتند و تــــــو هنوز … در گوشه ای نشسته ای و گــــــریه میکنی … سوز اهـــــل آسمان آید بگـــــوش … ناله صاحبـــــــ زمان آید بگـــوش … الا ای صاحبـــــــ قلبـم کجایی؟ محـرم شد نمی خواهی بیایی؟ خوشا آن شور و حال و اشکــــ و آهت خوشا آن ناله هـــــای نینوایی خوشا بر حال تــو هر وقت که خواهی کنارتربت ان سر جدایی     بیایید در ماه محرم، اگر زنجیر می زنیم ، قبل از آن زنجیر غفلت از پای خود باز کرده باشیم  ! اگر که سینه می زنیم،قبل از آن سینه دردمندی را از غم و آه پاک کرده باشیم  ! خوب است اگر ا...
8 آبان 1393
1